دومین اپیزود پادکست نیکآوا به موضوع «روانشناسی و نیکوکاری» پرداخته است. شاید بتوان گفت، این اپیزود زاویۀ دید متفاوتی را بررسی میکند؛ اینکه انجام عمل نیک چه تأثیری بر روحیه، اعصاب و روان آدمی دارد و به نوعی در جامعۀ امروزی یک نوع خوددرمانی محسوب میشود.
اپیزود دوم به بررسی ارتباط بین روانشناسی و نیکوکاری میپردازد و کار نیک را از نظر تاثیر آن بر روان و سلامت روانی انسان مورد بررسی قرار میدهد. این یک حقیقت است که کار خیر و نیکوکاری به صورت طبیعی در ذات بشر وجود دارد و امریست که همه کم و بیش به انجام دادن آن تمایل دارند. همچنین بخاطرِ تاثیری که کار نیک بر روان انسان میگذارد، موجب ایجاد یک سلسه تغییرات مثبت در مغز میشود که حس شادمانی و رضایت را به همراه دارد. این حس به صورت ترشح سروتونین در بدن باعث ایجاد حال خوب ماندگار شده و ضد افسردگی است.
البته اینکه کسی زمین بخورد و ما دستش را بگیریم یا کسی در راه مانده و بارش سنگین باشد و با کمک کردن به او از وزن بارش کم کنیم و یا مسائلی از این قبیل، فرق میکند؛ این موارد به انسان حس رضایت از بودن و معنی شدن در زندگی اجتماعی و در کنار دیگر انسانها میبخشد و زیبا و توجیهپذیر است.
درواقع فرد بخشنده علاوه بر کمک به دیگری برای داشتن شرایط بهتر، حس و حال خوب حاصل میکند که این هم زیباست و هم پسندیده. از لحاظ روانشناختی، فردی که به یک نیازمند مهر میورزد حس قدرت به او دست میدهد که این بارِ مثبت اثرات خوبی را بر روح و روان فرد داشته و باعث افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس او میشود.
اولین تاثیری که انجام کار نیک در فرد میگذارد توانمند شدن است، منظور توانمندی شخصیتی است؛ اینکه فرد صبورتر میشود و در مواجه با مشکلات شخصی خود با درایت و آگاه تر برخورد میکند، هوش اجتماعیاش ارتقا پیدا می کند و خواستار پذیرش بیشتری در برابر وظایف اجتماعی میشود، قدرتش در تصمیمگیری درست در برابر اتفاقات بالا می رود، مثبت اندیشتر می شود، عزت نفس بیشتری پیدا میکند و اعتماد به نفسش بالا می رود.
تمام اینها در برابر یک بخشندگی کوچک صورت میپذیرد و این یعنی کسی که سود بیشتری کسب میکند فرد بخشنده است و نه نیازمند. حال از اینجاست که ما باید سعی کنیم رفتاری اصولیتر داشته باشیم، چون میدانیم در اصل داریم به خودمان رسیدگی روحی و روانی میکنیم و کمترین سود حاصله برای فرد مقابلمان است.
بخشندگی لزوما به این شکل نیست که جنبه مادی داشته باشد و همیشه اینطور نیست که به کسی کمک مالی کنیم. با یک لبخند هم میشود این کار را انجام داد یا با وقت گذاشتن برای دوستمان، گوش دادن به حرفهایش، یک رفتار محبت آمیز و.... این نیز یک جور بخشندگی است و یک لذت و حال خوبی در آن هست.
همین کار کوچک باعث میشود افراد فکر نکنند به جامعه تعلق ندارند و آن حس گوشهگیری و انزوا طلبی درونشان را خیلی کم میکند.
وقتی بخواهیم ریشهای تر و صحیحتر به روانشناسی نیکوکاری بپردازیم میبینیم که گاهی هم غذای رایگان، صدقه، پول و چیزهایی از این قبیل در میان نیست بلکه گاهی هم آدم ها از درون دچار صدمات و ضعفهایی هستند که قابل بیان نیست و به جای برون ریزی با پرداختن به نارسایی و صدمات دیگران در همان موضوعات به التیام خودشان کمک میکنند.
از نظر روانشناسی کودک با خودپرستی کامل شروع به عمل میکند و جز لذت خودش به چیز دیگری اهمیت نمیدهد؛ اما تربیت علیه این خودپرستی به وسیله تنبیه مبارزه میکند و در نتیجه کودک در نوع دوستی نفع بیشتری میبیند و بالاخره بین نفع خود و نفع دیگران به یک میانگینی دست مییابد و حتی موقعی نفع شخصی خود را نادیده میگیرد یا حتی بدون فکر کردن به نفع شخصی خود اقدام به انجام عملی میکند.
در این مرحله که آخرین مرحله است به مرحله نوع دوستی دست پیدا میکند. ما باید همدل بودن، کمک کردن و همدلی کردن را از کودکی به بچه ها آموزش دهیم تا این رفتار در شخصیتشان پرورش داده شود و در بزرگسالی به این باور رسیده باشند که نیکوکاری جزوی از رفتار آدم است، نه یک کار خاص.
اپیزود روانشناسی و نیکوکاری را بشنوید و نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
دیدگاه خود را بنویسید