شاید اون موقع که بشر داشت ابداعاتی رو انجام میداد، که منجر به خلق تصاویر متحرک شد، اصلا فکرش رو هم نمیکرد، این تصاویر متحرک در آینده به عنوان هنر هفتم در پهنۀ گیتی مطرح بشود.
سینما یکی از پرطرفدارترین، سهلالوصولترین و همچنین همه فهمترین رسانههایی است که بیش از ۱۰۰سال از عمر آن میگذرد. برادران لومیِر در سال ۱۸۹۵ سینماتوگراف را اختراع کردند. اینکه یک سینماگر تجربه زیست خود را از نیکوکاری به فیلم تبدیل کند و یا اینکه بخواهیم به منظور اشاعه فرهنگ نیکوکاری فیلمی بسازیم تفاوت زیادی در موضوع مورد بررسی ما ندارد. در این اپیزود میخواهیم درباره تاثیر سینما صحبت کنیم.
اگر ما از سینما و تاثیری که روی تماشاچی میگذارد حرف میزنیم برای این است که بتوانیم در کنار سایر فیلمهایی که در قالب ژانرها و موضوعات مختلف در سینما تولید میشود، فیلمهایی را با فرهنگ و موضوعیت نیکوکاری و انسان دوستانه داشته باشیم تا بتوانیم این مضامین را به مخاطبانمان در جامعه ارائه دهیم.
این مضامین نیکوکارانه میتواند خود در قالب یک فیلم واحد باشد و یا در خلال فیلمهای دیگر به عنوان یک پیرنگ فرعی در طول فیلم جریان داشته باشد. البته باید حواسمان باشد که اصلا نباید سفارشی یا شعارگونه باشد، چون تجربه نشان داده فیلمهای سفارشی یا شعارگونه همیشه با شکست مواجه شده و نتوانستند حرفی که میخواستند به مخاطبشان برسانند.
هنر، پرورده روح جمعی یک ملت است؛ سینما هم به عنوان یک هنر از این امر مستثنی نیست و میتواند نقش بسزایی در انتقال مفاهیم و ارزشها داشته باشد.
موضوع نیکوکاری جزو مواردی است که در سینما به آن کم پرداخته نشده؛ چه در سینمای جهان، چه در سینمای ایران. در سینمای ایران به این موضوعات بیشتر در دهه های ۶۰ و ۷۰ پرداخته میشد، فیلمهایی که با موضوعیت اصلی نیکوکاری و مهربانی باشد و یا زیرمتن و پیرنگی از نیکوکاری را در بطن خود داشته باشد.
فیلم هایی مثل بچههای آسمان، چکمه، کیسه برنج، نیاز، خدا میآید تا خانه دوست کجاست از جمله این فیلمها هستند. سینما به عنوان هنر هفتم مزیتی نسبت به دیگر هنر ها دارد که می تواند از هنرهای پیش از خود استفاده کرده و حتی سطح آنها را نیز ارتقا دهد و باعث بیشتر دیده شدن آنها شود.
سینما دو رویکرد کلی نسبت به مخاطب خود دارد. یک آنکه غایت یک فیلم یا یک اثر هنری این باشد که احساسات مخاطب را هدف قرار دهد و دیگری آنکه افکار و آگاهی مخاطب را هدف بگیرد. هرچقدر هم بنویسم یا مطالعه کنیم در دو حالت میتوانیم به این جمله برسیم. یکی تجربه زیست و دیگری، دیدن. دیدن تصاویری از فیلم که میتواند این امکان را بدهد که بدون آنکه زندگی کنیم تجربهای از یک زیست و نگرش را کسب کنیم. این اتفاقات در سینمای جهان نیز پرداخته شده؛ حتی در فیلمهایی که موضوعیت و محوریت نیکوکاری ندارد. مثلا یک درام ساده یا یک فیلم تراژیک یا حتی اکشن میتواند صحنهها و دیالوگهایی داشته باشد که محبت و نیکوکاری و بخشش و گذشت را به نمایش میگذارد.
متاسفانه در سالهای اخیر شاهد کمتر ساختهشدن فیلمهایی با مضامین نیکی و نیکوکاری هستیم. شاید دلیل آن عدم استقبال مخاطب و یا تغییر دادن سلیقه جامعه باشد؛ که خود نیازمند بررسی و آسیبشناسی است. البته فیلمهایی وجود دارند که در عین نداشتن ارتباط مستقیم با نیکوکاری، پیرنگ و زیرمتنی دارند؛ مانند فیلم خورشید که به کودکان کار پرداخته و بزنگاههای خوبی درباره نیکوکاری، نوعدوستی و کار خیر دارد.
در فیلم کیسه برنج که به زعم ما یک فیلم سراسر نیکوکاری و مهر و محبت است، میبینیم که چطور یک کار بسیار سخت با همکاری و یاریگری انجام شده و چالشها یکی یکی برطرف میشوند. در طول فیلم در تمام صحنهها و سکانسها همت، وحدت و مهر جمعی است که به معصومهخانم و جیران کمک میکند تا از پس سختیها برآیند و به خانه برسند.
در آغاز قرن بیست و یک و هزاره سوم ارتباطات، فناوری و اینترنت جزء لاینفک زندگی بشر شده است. افزایش کاربران اینترنت، توسعه ارتباطات، شبکههای اطلاع رسانی و تنوع کاربردهای اینترنت پدیدهای است که در سطح جهان در حال تاثیرگذاری سریع است.
اینترنت در ایران هر روزه فراگیرتر میشود. این درحالی است که ساختهشدن سینما در ایران ۳۰ سال طولکشید و ورود رادیو به ایران ۲۰سال و تلویزیون نیز ۱۳سال زمان برد. حال سوالی که مطرح میشود آن است که آیا فراگیری اینترنت باعث کمرنگ شدن سینما و تاثیرش بر مخاطب میشود؟ یعنی آیا ممکن است سینما اولویت و اهمیت کمتری پیدا کند؟...
حالا میخواهیم دراین اپیزود از سینما حرف بزنیم و سینما را با لنز نیکوکاری ببینیم.
دیدگاه خود را بنویسید